تفریحی
گپی خواندنی با گوهر خیراندیش؛ از بازی در کلاه پهلوی تا بازی زندگی
نوشته شده توسط مهدی در ساعت 2:46

 زماني كه در دانشگاه رشته پزشكي، زبان انگليسي و هنر قبول شدم، هنر را انتخاب كردم مادرم اعتقاد داشت كه پزشكي بخوانم اما من به شوخي ميگفتم ميروم هنر بخوانم تا رمانتيسيسم تو را التيام ببخشم، او فكر ميكرد منظور من رماتيسم است. بعدها وقتي مادرم كارهاي من و همسرم را ديد واقعاً ما را تحسين و دعا ميكرد.

 

                    

براي گفتگو بايد بهانه اي باشد و بهانه گفتگوي ما هم با گوهر خيرانديش سريال كلاه پهلوي بود.اگرچه خسته سفر بود اما دعوت ما را پذيرفت و سرشار از انرژي به روزنامه ایران آمد و پاسخگوي پرسش های ما شد.اين هنرمند از كارهاي جديدش و البته سالها حضورش در عرصه هنر سخن گفت.


خانم خيرانديش چند وقتي بود كه پيگير گفت وگو با شما بودم اما گويا ايران نبوديد و خارج از كشور مشغول تدريس بوديد؟

بله، چند وقتي ايران نبودم. همان طور كه اشاره كرديد به تدريس مشغول بودم البته تدريس به آن شكلي كه در دانشگاه ها و آموزشگاه هاي ايران رايج است، نبود بلكه كارگاه آموزشي شامل نمايش و تحليل فيلم و كلاس هاي كارگاهي بود.

چگونه براي برگزاري اين كارگاه هاي آموزشي دعوت شديد؟

من چهار سال پيش به دعوت بخش فرهنگي و ايران شناسي دانشگاه «بركلي» از سوي خانم دكتر پيرنظر رفتم. چون قبل از اينكه به كاليفرنيا بروم، وارد فيلادلفيا شده بودم، دوستان بخش فرهنگي دانشگاه رزمان مطلع شدند و دعوتم كردند. پس از آن به دانشگاه «بركلي» رفتم.

 بعد هم جشنواره فيلم سانفرانسيسكو از من دعوت كرد و مدير برنامه ام برنامه ريزي كرد تا در ايالت هاي مختلف حضور پيدا كنم سپس بخش جشنواره فيلم هاي دانشگاه «يوسيالاي» دعوت كردند، چون با خودم ديويدي فيلم رسم عاشق كشي را داشتم با آقاي فلاح تهيه كننده فيلم تماس گرفتم و او هم لطف كرد و كپي 35 فيلم را برايمان فرستاد.

من به مدير آن جشنواره پيشنهاد كردم كه كارگردان اثر را هم دعوت كنند چون رسم عاشق كشي فيلمي بود كه در ايران و جشنواره هاي خارجي موفق عمل كرد و آقاي خسرو معصومي هم آمدند و افزون بر رسم عاشق كشي، باد در علفزار ميپيچد را هم با خود آورد و فيلم آنجا به نمايش درآمد. وقتي با روزنامه لسآنجلس تايمز و يكي از راديوهاي آنجا گفت وگو و مصاحبه داشتم، هم ايراني هاي مقيم آنجا و هم مردم آنجا مطلع شدند و به ديدن فيلم آمدند.

 سالن تا حدي پر شد كه بيرون هم پرده سفيد گذاشتند و كار را نمايش دادند. مطبوعات آنجا نوشتند كه هيچ فيلم ايراني به اين اندازه مخاطب نداشته است. اين دعوت ها ادامه داشت و اين بار به دعوت مديريت بخش فرهنگي دانشگاه سانتاباربارا خانم ژانت آفاري كارگاه آموزشي برگزار كردم. استقبال ايرانيان و مردم آنجا هم از فيلم هاي ما بسيار خوب بود.

 كمي به گذشته برگرديم. شما فعاليت تان را در زادگاه تان شيراز آغاز كرديد و سپس به تهران آمديد. چه زماني با همسر مرحوم تان آقاي جمشيد اسماعيلخاني آشنا شديد و چه زمانی به تهران آمدید؟

من در شيراز متولد شدم اما نميدانم چرا در بيوگرافيام در ويكيپديا محل تولدم كازرون نوشته شده است. سال 1349 با مرحوم اسماعيلخاني آشنا شدم كه منجر به ازدواج مان شد و سالها در سينما و تئاتر در كنار هم بوديم و سه فرزند داريم يك پسر و دو دختر.

 سال 1357 بعد از انقلاب من در دانشگاه تهران قبول شدم و با همسر و فرزندانم به تهران آمدم و از آن موقع در تهران زندگي كرديم. بايد بگويم من و همسرم در شيراز تئاتر كار ميكرديم و پس از آمدن به تهران، هنگام درس خواندن به كار تئاترم ادامه دادم چون كارمند اداره فرهنگ و هنر شيراز بودم و پس از آمدن به تهران كارشناس امور هنري ارشاد استان تهران شدم.

اما گويا طي سالهاي اخير در تئاتر كم كار شده ايد؟

من تئاترم را ادامه دادم اما تقريباً پس از فوت همسرم فعاليت هاي تئاتري ام كمرنگ شد چون بار زندگي را به تنهايي دوش مي كشيدم. آن موقع همسرم بود كه بار زندگي را به دوش بكشد تا من به علايق هنري ام برسم اما پس از فوتش حضورم در اين عرصه كمرنگ شد البته شانس اين را داشتم كه با كارگردان هاي خوبي در تئاتر كار كنم مانند عروسي خون كه با آقاي رفيعي كار كردم، پس از مرگ همسرم هم چند تئاتر كار كردم.

مانند ملاقات بانوي سالخورده كار استادم زنده ياد آقاي حميد سمندريان كه وقتي خبر فوت ايشان را شنيدم كاملاً شوك شدم. مرگ همسرم پس از فوت مادرم، بزرگترين مصيبت زندگي من بود، مرگ استاد هم اگر اغراق نكرده باشم برايم كمتر از این مصيبت ها نبود.

از شنيدن خبر فوت استاد بسيار به سوگ نشستم. قبل از سفرم به ديدنشان رفتم و متوجه شدم كمي مريض احوال هستند اما فكر نميكردم كه ايشان را از دست بدهيم و اين آخرين ديدار من با اين انسان بزرگ و فرهيخته و استاد دلسوز باشد.

يكي از همكاران قديمي مي گفت شما و مرحوم اسماعيل خاني همزمان با هم سر كار نمي رفتيد تا به فرزندانتان سخت نگذرد؟

اوايل كه مادر و خواهرهايم كمك ميكردند شايد در تئاتر با هم بوديم يا بعدش در سينما اما خيلي كم پيش ميآمد كه با هم در يك كار حضور پيدا كنيم يا همزمان سر كار باشيم. واقعاً هم دليلش اين بود كه نميخواستيم هر دو خودمان را مشغول كار كنيم.

 زماني كه در دانشگاه رشته پزشكي، زبان انگليسي و هنر قبول شدم، هنر را انتخاب كردم مادرم اعتقاد داشت كه پزشكي بخوانم اما من به شوخي ميگفتم ميروم هنر بخوانم تا رمانتيسيسم تو را التيام ببخشم، او فكر ميكرد منظور من رماتيسم است. بعدها وقتي مادرم كارهاي من و همسرم را ديد واقعاً ما را تحسين و دعا ميكرد.

 ميخواستم الگويي باشم هم براي خانواده و هم براي جامعه كه ديگران فكر نكنند كسي كه وارد اين رشته ميشود به خانوادهاش پايبند نيست تا وقتي كه همسرم فوت شد، ما توانسته بوديم در اين زمينه بسيار هماهنگ باشيم. اين شعار نيست، چون دوستانمان اين موضوع را ميديدند. شعار ما اين بود كه زندگي خوبي داشته باشيم نميخواستيم كار خوبي داشته باشيم اما زندگي بدي داشته باشيم.

پشيمان نيستيد كه پزشك نشديد؟

اين دكتريني كه هم اكنون در جامعه دارم را دوست دارم. اگر كسي هيچ گونه آموزشي از كار من نگيرد و فقط لبخندي روي لبانش بنشانم برايم ارزشمند است. فكر ميكنم اگر روانشناسي را يكي از شاخه هاي پزشكي بدانيم كمي توانسته ام در پزشكي موفق باشم.

 اما اينكه گفتيد پشيمان نشدم، خير من واقعاً پشيمان نيستم چون به اين نتيجه رسيدم اگر خون، زخم و... ببينم بيهوش ميشوم و اصلاً طاقت اين چيزها را ندارم شايد اگر در رشته پزشكي تحصيل ميكردم، اين رشته را ترك ميكردم.

شما با اين تدريس و حضورتان در خارج از كشور به نوعي يك سفير فرهنگي محسوب مي شويد. نگاهتان نسبت به معرفي كشورمان در كشورهاي خارجي چگونه است؟

به جرأت ميتوانم بگويم فيلم هاي ما و بازي بازيگران ما بسيار خوب است. از نظر فناوري ممكن است چندان قوي نباشيم اما از نظر قصه، سوژه و بازي ها جداً ميتوانم بگويم هنرمندان ما خوب و قوي هستند، همچنان كه اصغر فرهادي، مجيد مجيدي، عباس كيارستمي، داريوش مهرجويي، رخشان بني اعتماد، تهمينه ميلاني و... توانستند با فيلمهاي آن طرف آب رقابت كنند.

آنجا كه بودم در كتابخانه اي دنبال كارهاي ايراني مي گشتم و آثار كارگرداناني همچون تهمينه ميلاني، حاتميكيا، مجيدي، مهرجويي و... را يافتم. حتي ميگفتند سريال هاي ما را با زيرنويس انگليسي ميبينند مانند ميوه ممنوعه و مدار صفر درجه آقاي حسن فتحي. در اين سالها هنرمندان ما فعاليت خوبي داشتند و به درستي توانستند انعكاس دهنده هنر ايراني باشند. 

گاهي وقتها مي گوييم ايران ما چنين و چنان است و مي گوييم پيشينه چندين هزار ساله داريم اما همين پيشينه چند هزار ساله فقط به شعار تبديل مي شود در حالي كه در عمل ميبينيم هنوز نتوانسته ايم به خيلي چيزهاي كوچك در هر زمينه اي دست پيدا كنيم. اگر بخواهيم با خودمان صادق باشيم اگرچه به اين پيشينه افتخار مي كنيم اما اگر به آنها اعتقاد داريم چرا نمي آييم تبلور آنها را در همه زمينه ها پياده كنيم، نه فقط در هنر بلكه در همه زمينه هاي زندگي.

بايد راهكارهايش را پيدا كنيم و مديريت در همان زمينه را تربيت كنيم. اگر مديريت درست را در هر زمينه اي تربيت كنيم و آن پيشينه را هم لحاظ نماييم و كاملاً افراد را سر جايشان براساس تخصصشان بنشانيم، ميتوانیم موفق باشيم.

به مهرآفرين مستشارنيا بپردازيم؛ نقشتان در كلاه پهلوي كه مانند ديگر كاراكترهايتان متفاوت بود؟

وقتي آقاي دري متن را به من دادند بسيار خوشم آمد و اين زن را دوست داشتم، چون هر وقت ميخواهيم از گذشته ها بگوييم، ميگوييم همه چيز بد بود به نظرم اين يك بعدي نگاه كردن درست نيست و اين نقش هم يك بعدي نبود.

چون شعارزده اش مي كند.

بله، اين زن با همه تجددخواهي و مد روز بودنش انساني است كه ميخواهد فضيلت زن بودن و شأنيت يك زن ايراني را حفظ كند. او به دخترش گوشزد ميكند كه تو بايد در فرانسه الگوي يك دختر اصيل ايراني باشي. اين زن هم ميخواهد به اصول خانواده پايبند باشد و از طرفي فعاليتهاي سياسي و اجتماعي هم داشته باشد.

من از ديالوگ هايم و اين شخصيت راضي هستم. به نظرم بخش هاي ايران هم خوب بود البته اگر فشار مالي نبود بخش هاي پاريس هم بسيار مي توانست زيباتر و جذابتر باشد.

 وقتي نقشهاي شما را طي چند وقت اخير مرور ميكنم ميبينم كه گوهر خيرانديش كه قدسي ميوه ممنوعه را بازي ميكند در اشكها و لبخندها نقش كاملاً متفاوت شمسي پلنگ را ايفا ميكند يا آن مادر ارتفاع پست با لهجه جنوبي يا پرستار سريال دختران حوا. يكي از ويژگيهاي بازي شما اين است كه هم نقشهاي مثبت و هم نقشهاي منفي و كمدي و جدي را باورپذير ايفا ميكنيد. چطور چنين اتفاقي ميافتد؟

خانم مريم خانم اينجا نيامدم از من تعريف كني.

 اين يك تحليل بود.


اين وظيفه يك بازيگر است كه كارش را بلد باشد.

ببخشيد، ميان كلامتان يا آن نقش عجوزه در فيلم پيشوني سفيد.

اگر هر كسي در رشته و تخصصش، توانايي اش را بشناسد و بروز دهد، ميتواند سنجيده عمل كند. من هم سعي ميكنم جامعه ام را خوب تحليل كنم و خوب و درست اطرافم را ببينم و در كنار همه اينها به وسيله گريم لباس و قصه شخصيتي را بازي كنم كه براي مخاطب باورپذير باشم. حالا اگر شما ميگوييد من را باور كرديد خدا را شكر تا حدودي موفق عمل كنم.

 راستي، خودتان كلاه پهلوي را ديده ايد؟

بله، من از طريق اينترنت شبكه هاي ايراني را ميديدم. حالا بگذاريد من از شما بپرسم، يك سالي كه من نبودم كارهايي كه از من ديديد دوست داشتيد؟

بله، من كه از طرفداران شما هستم مثلاً دختران حوا را ديدم كه براي شبكه اي مانند تهران خوب بود.

تهران 1500، كلاه پهلوي و ميگرن را هم ديده ايد؟

بله، البته من در جشنواره ديده ام و بسيار دوست داشتم و حتماً يك بار ديگر بايد ببينم. بازيتان در ميگرن هم مورد توجه قرار گرفت. شما خودتان چطور آيا تهران 1500 را ديده ايد؟

من نديدم، ولي قبلاً برايم چند دقيقه اش را ايميل كردند و ديدم البته تصوري از كار نداشتم. چون صدا نداشت. من در اين فيلم دو نقش داشتم. در كاراكتر اول شيرازي حرف زدم و در نقش دوم جاي خواهر حبيب رضايي بودم.

 تجربه اي در اين نوع كارها نداشتم آقاي بهرام عظيمي و تهيه كننده كار وقتي درباره كار صحبت كردند به دنبال اثر جديدي بودند و ما بازيگران هم بدون اينكه به دنبال دستمزدهاي آنچناني باشيم همگي فكر كرديم كمك كنيم و در اين تجربه جديد سهيم باشيم.

 چنين كارهايي هزينه زيادي دارد. هيچ كدام از بازيگران به دنبال دستمزد نبودند و تهيه كننده هم هديه هاي كوچكي را به بازيگران در نظر گرفت. آن طور كه شنيدم از فيلم استقبال خوبي هم شده است.

كمي بيشتر درباره حضورتان در اين فيلم بگوييد؟

من تصوري از اين نوع كار نداشتم. مثلاً اول عكس انداختيم كه بتواند شبيه سازي شود، يا اينكه ما حرف زديم بدون اينكه تصويري داشته باشيم. مانند يك نمايش راديويي حرف زديم بعد كه فيلم آماده شد آقاي عظيمي از من خواستند تا روي تصوير حرف بزنم. حالا من تصوير را ميديدم و حرف ميزدم و دوباره قبل از جشنواره هم روي نسخه نهايي صحبت كردم و اصلاحاتي انجام داديم البته من فيلم را كامل نديدم اما ميخواهم كار را روي پرده ببينم.

آيا اين نبودنهاي شما باعث گزيده كاريتان هم شده است؟

به تازگي چند فيلمنامه برايم ايميل شد و چنگي به دل نزد وگرنه ميتوانستم بيايم ايران و بازي كنم ولي نقش هاي خوبي نبودند. دلم ميخواست آن نقشها را دوست داشته باشم. اگر دوستشان ميداشتم حتماً ميآمدم.

گويا در راديو هم فعاليت داريد؟

من 18 سال است كه در برنامه صداي عبرت هستم. آقاي كاظم سبزواري نويسنده و كارگردان آن برنامه هستند كه از شبكه سراسري پخش ميشد و شنوندگان بسياري داشتيم. حتي در جايي براي براي بازبيني لوكيشن فيلم رسم عاشق كشي رفته بوديم ارتفاعات شمال، اهالي آنجا تلويزيون نداشتند، خانمي آنجا از ما پذيرايي كرد و وقتي تشكر كردم گفت چقدر صداي شما شبيه صداي گوهر خيرانديش است و من چيزي نگفتم. آقاي خسرو معصومي كارگردان آن فيلم گفت اگر خودش باشد چه و او هم گفت خانم خيرانديش كه اينجا نميآيد در كوه و كمر، آقاي معصومي هم گفت خودش است.

آن خانم هيجان زده شد و ما هر دو گريه كرديم. من خوشحال شدم از اينكه برد راديو آنقدر زياد است و همين باعث شد غير از سال گذشته هيچگاه راديو را ترك نكنم. بايد بگويم من اگرچه كارشناس امور هنري ارشاد هستم اما به شكل قراردادي در راديو نيز فعاليت دارم.

آيا تجربه دوبله هم داريد؟

بله، من تجربه دوبله هم دارم البته در بسياري از كارها جاي خودم حرف زدم همچنان كه در كلاه پهلوي در كنار استاد مسلم دوبله ايران آقاي منوچهر اسماعيلي بودم. قبلاً هم با آقاي ناصر طهماسب و ديگر دوستان كار كرده بودم. يا مثلاً در روزي روزگاري جاي خودم حرف زدم حتي جاي ديگران هم حرف زده ام، خلاصه اينكه از پس كارهاي خودم در این عرصه برآمدم.

شما عرصه هاي مختلف بازيگري را تجربه كرده ايد. چقدر اين عرصه ها با هم متفاوت هستند؟

هر كدام دنياي خودشان را دارند اما در يك اصل مشترك هستند آن هم اينكه بازيگر بايد سعي كند يك نوع باورپذيري به مخاطبش بدهد.

 با توجه به اينكه تجربه تدريس هم داريد فكر ميكنيد تحصيلات آكادميك چقدر در بازيگري كمك ميكند؟

تجربه بدون مطالعه و تحصيلات در مقطعي ميايستد. به همين دليل فكر ميكنم هر دو مكمل هم هستند. اگر فردي خودش را در زمينه كارش قويتر كند مسلماً قويتر عمل ميكند و نگاهش وسيعتر خواهد شد والبته به همان نسبت مسئوليتش را بيشتر ميكند. چون وقتي آدم فقط بخواهد تجربي كار كند شايد وسعت كارش را نشناسد اما وقتي ميخواهد آن حيطه را دنبال كند حتماً مطالعه ميكند و اين تحصيلات فرد را نسبت به آنچه ميخواهد ارائه دهد، نزديكتر ميكند.

شما بيش از 40 سال سابقه حضور در عرصه هنر داريد. آيا از كارنامه كاريتان راضي بوديد؟

اين اواخر از خودم راضي نبودم. آن هم چون بار زندگي روي دوش من بود و همه كارهايي كه كردم را چندان دوست نداشتم. دلم ميخواست شرايط مالي و زندگي ام طوري بود كارهايي را قبول ميكردم كه به فكر و ايده هاي من نزديك بود و دوستشان داشتم. كار من بازيگري است و زندگي ام از اين راه تامين مي شود.

البته ميتواند دليل قانع كننده اي نباشد اما شرايط زندگي اين طور ايجاب كرد. از همين تريبون از مردم پوزش ميخواهم، چون دلم ميخواست فقط در كارهايي بازي كنم كه دوستشان دارم و به آنها اعتقاد دارم اما شرايط زندگي اينگونه پيش نرفت.



:: موضوعات مرتبط: فرهنگی وهنری، سرگرمی ها، دنیای بازیگران، ،
:: برچسب‌ها: takbal, گوهرخیراندیش, مدارصفردرجه, تکبال, تئاتر, شیراز, اصغر فرهادي, مجيد مجيدي, عباس كيارستمي, داريوش مهرجويي, دختر, رخشان بني اعتماد, تهمينه ميلاني, حسن فتحي, دختران حوا, رادیو, عبرت, بازیگری, عکس بازیگران, دیالوگ, کلاه پهلوی, تهران1500,
مادر اي جلوه گاه آسمانی
نوشته شده توسط مهدی در ساعت 19:43

روزمادرمادرم از تو سخن گفتن بسی سخت و ناتوان است از تو سرودن و گفتن قلمی توانا و هنری بی همتا می طلبد که فاقد از آنم ...

مادرم نام تو واژه ای به بلندای آسمان و پهنای زمین است که در قلم هیچ کاتب و اهل قلمی نمی گنجد.

*مادرم ای عزیز تر از تمام هستی

تو را روزی که بند بند وجودم به هستی تو بند بود از آن روزی که طپش قلبت تنها صدای آرام بخش دوران تنهایی ام بود از آن لحظه ها و نیمه شب های پرالتهاب که نفس در نفس من تا صبح سلامتم بیدار می نشستی می شناسم.

در دعای بی پایان و چهره تکیده ات، چین پیشانیت و موهای سپیدت گواه از رنج های بسیاری ایست که برایم کشیده ای.

هیچ موجودی به قداستت نمی رسد و  من نیز ناتوان تر از آنم که تکیه گاه همه امیال درونی آن شوم جز ان که تو را پس از خداوند به نیکی و زیبایی بستایم و تا آخرین دم تو را سپاس گویم، چشمان تو دریچه ای به سوی بهشت جاودان و دستانت محراب دعایم و لبخندت آرامش قلبم و قلب تو تجلی گاه پروردگار عالمیان، در طلوع چشمانت به باور زندگی می رسم و در سپیده دم لبخندت لذت زندگانی را در می یابم و از دستانت محبت و نوازش.

امروز روز توست روز همه خوبیها روزی که بهار با همه دلبری و زیبایی هایش به تو حسادت می کند چون تو بر گرفته از عشق محمد (ص) ، همسر علی (ع) و مادری فداکار برای فرزندان علی (ع) هستی.
فاطمه دردانه پیغمبر که ملائک بال در بال، گسترده آسمان را برای قدومش، مهیا کرده اند.

امروز روز ولادت یگانه بانوی اسلام، نوباوه رسالت، پیکر عصمت، هم سنگ و همسر خلاقت خدا در زمین است ولادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام

فاطمه جان، ای اسوه خدایی، ای جلوه الهی و عشق کبریایی بر ما ببخشای ای بانو در ناتوانی قلم هایمان در وصف رضای الهی در رضای تو بر ما بخشای که چشمان جست و جوگرمان توان دیدن بلای وجودت را ندارد آن چنان که شایسته هستی.

برما ببخشای که نگاه دریا گونه ات و عطر کلام آسمانی را تفسیر می کنیم اما نه آن چنان که شایسته حبیبه خدا باشد.

توان  آن راز بقای اسلامی که صاحب والاتر مقام در بهشت است و اشتیاق همیشه بهشت، ای مستوره یاسمین وای فضیلت کوثر، تو آن اسوه همیشه بیدار و هوشیاری که فرشتگان آسمان در خدمت تو اند.


درود همه پاکان گیتی نثار خاک پای تو باد؛ ای مادر همگان


فاطمه همسری فداکار برای علی بود به گونه ای که هر وقت به آن می نگریست ناملایمان را بیش تر به فراموشی می سپرد و تا زنده بود از مشکلات علی گره گشایی می کرد.


علی (ع) می فرمایند: فاطمه نعمتی است آسمانی که نصیب من شده که من بر مردم جهان به داشتن چنین همسری فخر می کنم.


همسرم، همسر رنجور و فداکارم بارانی از عشق و نمی از ستاره ارزانی تویی که در تبار معصومانه نگاهت چشمان خسته من ستاره می چید، خوش آهنگ ترین نغمه های هستی نثار قلب خسته و صورتت وقتی محبتت را با همه وجودت به من تقدیم کردی و مرا شرمنده الطاف کریمانه ات نمودی و دل قشنگت را مالامال از عشق به من هدیه دادی با دادادگی را سخت بر دلم نهادی و امانت عشق را در وجودم رخنه کردی که آن زمان عهد کردم تکیه گاهت در همه لحظات باشم.


همه گل های آسمانی تقدیم تو باد.



:: موضوعات مرتبط: اخبار، اجتماعی، خانواده، ،
:: برچسب‌ها: تکبال, روزمادر, حضرت فاطمه سلام الله علیه ها, پیغمبر, حضرت علی علیه السلام, اسلام, مادر, تک بال, خانواده,
چرا دخترها نمی‌توانند به خواستگاری بروند؟
نوشته شده توسط مهدی در ساعت 19:32

چرا دخترها نمی‌توانند به خواستگاری بروند؟

با علم براينكه دختر و پسر هيچ گونه برتري نسبت به يكديگر ندارند و تنها در ذات و عملكرد با يكديگر متفاوند بايد گفت: دختران در ضمير و باطن خود زمينه مادر شدن را دارند تا مي‌توانند اين وظيفه الهي را كه با محبت و آرامش آميخته است به نحو احسن انجام دهند.


هميشه در جامعه از دختران از انسان‌هايي آرام و احساساتي ياد شده است كه مي‌توانند با حضور خود آرامش را به محيط هديه كنند.

حال بايد نگريست كه دختران با اينگونه روحيه كه در كالبدشان دميده شده مي‌توانند ناگهان به خواستگاري پسري بروند و زماني كه جواب منفي دريافت كردند، به راحتي از كنار آن بگذرند و به سراغ پسر ديگري بروند.


موضوع مطرح شده تمام مطلب نبود، چراكه اگر از بعد ديگري به اين فرآيند نگاه كنيم مي‌بينيم كه در مرحله آخر اين دخترانند كه جواب مثبت و منفي يك ازدواج را مي‌دهند.

خلاصه کلام آن که ساختار شخصیتی هریک از دو جنس زن و مرد به گونه ای است که هر کدام ویژگی های لازم را در مسیر تحول وجود و نیل به کمال شخصیت بی بدیل خود دارا هستند.
تفاوت های زیستی و روان شناختی موجود میان زن و مرد هرگز به معنای برتری یکی بر دیگری نیست، که این تفاوت ها بیانگر ویژگی ها و نیازهای خاص، قابلیت ها و مسؤولیت های ویژه و در خور هر کدام از ایشان است.



:: موضوعات مرتبط: ازدواج، قوانین ازدواج، ،
:: برچسب‌ها: تکبال, خواستگاری, ازدواج, عروسی, خواستگاری پسررفتن, دختر, عروس, داماد, تک بال, سرگرمی, آموزشی, طنز, دختران, جامعه, پسر, خواستگاری ازپسر,
الناز شاکر دوست سوار بر ماشين يک ميلياردي + تصاوير
نوشته شده توسط مهدی در ساعت 18:33

 در حاشيه اکران خصوصي فيلم "رالي ايراني" که با حضور عوامل و گروهي از هنرمندان برگزار شد ،الناز شاکردوست با يک ماشين پورشه پانامرا به محل اکران آمد . البته اينکه اين ماشين متعلق به شاکردوست هست يا نه اطلاعاتي در دست نيست.

النازشاکردوست



:: موضوعات مرتبط: اخبار، فرهنگی وهنری، سرگرمی ها، دنیای بازیگران، ،
:: برچسب‌ها: تک بال, عکس بازیگران زن, النازشاکردوست, رالی ایرانی, تکبال, پورشه, ماشين يک ميلياردي, بازیگران, اکران, پورشه پانامرا, takbal,
همه چیز راجع به استخوان های جوش خورده و نخورده
نوشته شده توسط مهدی در ساعت 12:56

یكی از بدترین دردهایی كه بعد از درد زایمان یا به دلیل سنگ كلیه هر فردی ممكن است تجربه كند، دردهای ناشی از شكستگی استخوان‌ها در هر جای بدن است. این اتفاق معمولا بعد از سقوط رخ می‌دهد، ولی خیلی از ما ممكن است نفهمیم بعد از سقوط كردن، دچار شكستگی استخوان شده‌ایم.

این اشتباه بخصوص در نواحی تحتانی یا مچ پا بیشتر بروز می‌كند. چون در این موارد شاید به این فكر كنیم كه استخوان نشكسته، فقط پیچ خورده یا یك آسیب مختصر در تاندون‌های آن ناحیه پیش آمده است.

 ولی زمانی كه بعد از مدتی كوتاه ناحیه دردناك ورم كرد، تغییر رنگ داد و به شكلی دردناك شد كه دیگر قادر به حركت دادن آن نشدیم، باید مطمئن باشیم شكستگی رخ داده است. گفت‌وگوی روزنامه جام جم با دكتر مصطفی نجاتیان، فیزیكال‌تراپیست و رئیس كلینیك توانبخشی مركز قلب تهران را در این باره می خوانید:

استخوان‌های دیرجوش

اگرچه بیشتر افراد شكستگی را تجربه كرده‌اند، ولی در میان آنها كسانی هم بوده‌اند كه بعد از این اتفاق حتی مجبور به انجام عمل جراحی شدند، چون استخوان شكسته شده یا بعد از فرآیند گچ‌گیری درست جوش نخورده یا اصلا جوش نخورده است.

این نظر دكتر مصطفی نجاتیان، فیزیكال‌تراپیست و رئیس كلینیك توانبخشی مركز قلب تهران  می‌گوید: روند جوش‌خوردن استخوان ممكن است مشكلاتی به همراه داشته باشد و جوش‌خوردن درست صورت نگیرد. در این میان ممكن است استخوان بد یا دیر جوش بخورد یا اصلا جوش نخورد.

یعنی وقتی می‌گوییم یك استخوان بد جوش خورده كه فرآیند ترمیم انجام شده، ولی ممكن است این جوش‌خوردن به همراه اختلالاتی باشد. یعنی راستایی كه استخوان قبلا داشته، دیگر ندارد و ممكن است كج شده باشد. این استخوان در عملكرد فرد اختلال ایجاد خواهد كرد.

معمولا در اندام فوقانی جوش‌خوردن استخوان سه تا چهار هفته و در اندام تحتانی كه وزن را تحمل می‌كند، شش تا هشت هفته جوش‌خوردن استخوان طول می‌كشد. بر حسب آناتومی استخوان و نوع شكستگی زمان بهبودش مشخص است.

 اگر این زمان به درازا بكشد به چند دلیل است؛ یكی این كه فرد از نظر بافتی دچار مشكل شده یا قطعات استخوان درست سر جایشان قرار نگرفته باشد، یا فرد بی‌حركتی را رعایت نكرده باشد، یا قطعه بافت نرمی استخوان شكسته قرار گیرد و این باعث شود دیر جوش بخورد. همچنین ممكن است خونریزی‌هایی در آن قسمت انجام شود و ترمیم استخوان دیر صورت بگیرد.

بیماری‌های مقصر

با این حال نباید از بیماری‌های مختلف و اضافه شدن آنها به دلایل دیر جوش خوردن استخوان‌ها غافل بود. گاهی سن بالا، مصرف سیگار، كم‌خونی‌های شدید، دیابت، بیماری‌هایی مثل راشیتیسم كه مشكلات جذب كلسیم دارند، عفونت‌ها، كورتون‌ها، داروهای ضد انعقادی مثل وارفارین همگی می‌توانند منجر به دیر جوش خوردن استخوان‌ها شوند.

در بعــــــضی استخوان‌ها هم به صورت ذاتی خون بخوبی جریان ندارد؛ مثل استخوان ران. اگر اینها دچار شكستگی شوند، ممكن است با مشكلات جدی‌تری روبه‌رو شوند. در برخی استخوان‌ها مثل درشت‌نی هم جریان خون متوسط است و اگر شكستگی شدید و بافت نرم هم آسیب‌دیده باشد، خیلی دیر جوش خواهد خورد.

فقط جراحی

اما در میان این دلایل اگر استخوانی بد جوش خورد، درست جا نیفتاده است. دكتر نجاتیان در این مورد مثالی می‌زند و می‌گوید: مثل استخوان ترقوه كه وقتی دو سر شكسته‌اش از هم جدا شود، اشكال زیادی برای عضو شكسته ایجاد نمی‌كند و كاركردش را انجام می‌دهد، ولی همیشه این‌طور نیست. مثلا ممكن است استخوان ساق بشكند و بد جوش بخورد.

 این باعث می‌شود در آن استخوان تغییر طول ایجاد شده و پای فرد كوتاه شود. در این موارد مجبوریم استخوان را با جراحی دوباره بشكنیم و قطعات شكسته را در شرایط مناسب قرار دهیم. بنابراین مهم است استخوان كدام ناحیه از بدن بد جوش خورده است. اگر هم خونریزی در آن ناحیه ایجاد شده باشد و توده‌ای در ناحیه ایجاد كند، مجبوریم بافت را شكافته و استخوان‌ها را به طور مجدد سر به سر كنیم.

پیوند استخوان، تنها چاره استخوان‌های جوش نخورده

با این حال به عقیده این فیزیكال‌تراپ گاهی اوقات برای عضوی كه دیر جوش می‌خورد و سر به سر هم هست، ولی فرد را دچار مشكلات و ناتوانی كرده، می‌توان از فیزیوتراپی و تحریكات الكتریكی یا دیاترمی استفاده كرد.

 یا حتی اگر فرد به دلیل كم‌خونی دچار این مشكل شده باشد، از روش‌های فیزیوتراپی كه باعث افزایش گردش خون می‌شود، استفاده می‌كنیم. گاهی حتی ممكن است از پیوند استخوان استفاده شود. چون ممكن است با همه اقدامات، دو سر شكسته به هم نرسد. در این موارد از لگن یك تكه استخوان برداشته و آن را در آن منطقه قرار می‌دهند.

اما یك نكته را نباید نادیده گرفت كه ممكن است حتی در نتیجه سقوط، شكستگی اتفاق نیفتد و پا فقط پیچ بخورد. ولی خیلی از پزشكان معتقدند درمان این پیچ خوردگی هم گچ گرفتن است.

پیچ خوردن مچ پا خیلی شایع است. این ناحیه منطقه خاصی است به دلیل آن كه وزن روی آن قرار می‌گیرد. گاهی حتی این عضو دچار شكستگی نشده، ولی فقط یك كشیدگی را تجربه می‌كند كه ما آن را ثابت می‌كنیم و گچ می‌گیریم، چون فشار زیادی روی این ناحیه است و با كوچك‌ترین اتفاقی دوباره آسیب می‌بیند.

زمانی كه پزشك می‌گوید روی پا به هیچ وجه وزن نیاید یا وزن صد درصدی روی این ناحیه قرار نگیرد باید به طور كامل رعایت شود. تحمل وزن روی این عضو بایدكم كم انجام شود. یكی از مشكلات دیر جوش خوردن این ناحیه این است كه خود فرد تمام این مسائل را رعایت نكرده است.

فیزیوتراپی؛ مهم‌ترین خط درمان

زمانی كه عضوی می‌شكند، رعایت دستورهای پزشك برای او الزامی است. خیلی اوقات استخوان فرد می‌شكند و بعد از گچ‌گیری پزشك می‌گوید ناحیه شكسته شده باید شش تا هشت هفته در گچ بماند. ولی بیمار كلافه می‌شود و خودسرانه گچ را باز می‌كند. بعد از چند روز هم دوباره درد و ورم پا را تجربه می‌كند.

این روند، درمان را به اختلال می‌كشاند. برای همین نباید به دلیل محدودیت‌هایی كه گچ به وجود می‌آورد، آن را خودسرانه باز كرد. نكته دیگر این كه وقتی عضوی گچ گرفته شده و باز می‌شود، اگر ببینیم عضو همچنان ورم دارد و دردناك است یا فعالیت مفصلی‌اش بسیار مختل است، می‌فهمیم عضو همچنان بهبود نیافته است.

نكته مهم دیگر این است كه بعد از باز‌كردن گچ، بیمار نیاز مبرم به جلسات فیزیوتراپی دارد. متاسفانه خیلی از پزشكان این مورد را به بیمار تاكید نكرده و آن را به دست بیمار می‌سپارند. در حالی كه او هم هیچ آشنایی با این نكته ندارد كه استخوانی كه ترمیم پیدا كرده برای تحرك اندام و فعالیت عادی نیاز به این روند درمان دارد.



:: موضوعات مرتبط: دانستنی های پزشکی، ،
:: برچسب‌ها: تکبال, شکستگی استخوان, مفصل, رباط, استخوان, استخوان‌های دیرجوش, سقوط, شکستگی, پیچ خوردگی, تاندون, آناتومی, وارفارین, دیابت, كم‌خونی‌های شدید, سیگار, راشیتیسم, كورتون‌ها, عفونت, ترقوه, فیزیوتراپی, ,